پسری در حال شکل گیری! می نویسم،شاید زنده بمانم و شکل بگیرم...
گوهر درونی! نوشته شده توسط آقای تشکیل ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ,

در وجودت،یک گوهر درونی داری که در پشت حجاب های مختلف پنهان شده.مسئله ای که احساس می‌کنم ناچار به پذیرفتنش هستم.وگرنه ادامه ی زندگی بی معنا و پوچ می‌شود!زندگی پوچ هم که ناگزیر به سقوط است.

زندگی هم از همان جایی شروع می‌شود که شروع کنم این حجاب ها را کنار بزنم.زندگی غیر این که بردگی‌ست!

این گوهر درونی را خس و خاشاکی،احاطه کرده است.اول باید این کثافت ها را کنار زد و بعد شروع کرد به چکش زدن به آن.اضافه هایش را کند و دور انداخت و سمباده کشید.هم آن خس و خاشاک ها و هم آن بخش های اضافه بریده شده،مستعد بازگشت دوباره هستند.مسلم است که هیچ وقت،به آن گوهر خالص نمی‌شود دسترسی کامل داشت.تمام زندگی می‌شود تلاش برای رسیدن به ارزش و گوهر درونی و جنگ با مزاحم ها و شکست ها و رنج ها و بعضا پیروزی ها.البته گوهر درونی هر آدمی هم بیکار ننشته!دائما خودش را قایم می‌کند و در عین حال نیمه گمشده اش که ما باشیم را فرا می‌خواند.انگار که می‌خواهد ما را از این سنگ بودن خلاص کند و به یک مایع شفاف تبدیل‌مان کند که بتوانیم جاری شویم و از تگنا ها رد شویم.

و اما مزاحم های این راه.به طور دقیق نمی‌شناسم‌شان.شاید گاهی جبر محیطی باشند که خب همه ی جبر ها قابل شکست نیستند،شاید گاهی عقل آدمی باشد که دستور توقف در مسیر را می‌دهد و گاهی هم راحت طلبی و ترس از نرسیدن!

این مزاحم های احتمالی،که از وجود داشتن یا نداشتن و کیفیت وجودشان بی خبرم را تنها با یک اسلحه می‌توان شکست داد.

اسلحه هم چیزی نیست جز اینکه بدانم «مسئله و پرسش اصلی»من در زندگی چیست؟من می‌توانم به چندین موضوع و درس و رشته دانشگاهی علاقه مند باشم.ولی خب این ها هیچ کدام آن«مسئله ی اصلی»نیستند!تنها وسیله ای هستند برای پاسخ به آن مسئله.تزکیه همیشه با تعلیم همراه و هم مسیر است.

برای من دو نقطه ی مبهم وجود دارد:

اولا این گوهر درونی،از روز تولد هر آدم وجود داشته یا به مرور شکل گرفته؟اگر پاسخ دومی است،این روند شکل گیری چگونه بوده؟ما به وجودش آوردیم؟اگر حاصل دست ما بوده که ما باید مسلط به آن باشیم!دلیل پنهان شدنش چیست؟پس شاید اصلا پنهان نباشد و این ها همه توهم باشند!بلکه هر روز با هر عمل ریز و درشت ما چیز جدیدی به آن اضافه یا کم می‌شود!

دوما،از آن جایی که گوهر درونی،عامل حرکت افراد است،پس می‌توان گفت هر خانواده و ملتی هم برای خود یک گوهر درونی جمعی دارند که همگی به سویش حرکت کنند؟تاثیر آن گوهر جمعی روی گوهر فردی افراد چیست؟یکی از این دو تشکیل دهنده ی دیگریست یا اینکه هر کدام وجود مستقلی دارند و صرفا روی یکدیگر موثرند؟

۲
۲ نظر
شما هم نظر بدید ۲ نظر
  • زری ...
    ۲ ارديبهشت ۹۹، ۱۹:۱۲

    سنگین بود ، کمرم شیکست 😂😂😂

     

    دقیقا منظورتون و از گوهر درونی نفهمیدم ، شرمنده !!!

    ( همه می دونند یکم دیر می گیرم😂 )

    آقای تشکیل
    ۳ ارديبهشت ۹۹، ۰۰:۴۶
    تقریبا میشه اینطور گفت که هر انسانی درون خودش یه عنصر یا گوهر درونی داره که با نزدیک شدن بهش تو مسیر رشد قرار می‌گیره.اون گوهر روی همه ی بخشای زندگیش تاثیر می‌زاره.انسان وقتی که به سمت اون گوهر درونی حرکت می‌کنه،احساس زندگی کردن می‌کنه.و البته تو این مسیر موانع زیادی هست.
    میشه گوهر درونی رو به نیمه گمشده هم تشبیه کرد.وقتی فرد به دنیا میاد اون نیمه گمشدش ازش جدا میشه و به مرور پشت یه سری حجاب قایم میشه.حالا انسان باید بیوفته دنبالش و فاصلشو باهاش کم کنه و حجابا رو به مرور کنار بزنه.
    حالا این وسط یه((مسئله ی اصلی))هست که برای هر فرد نسبت به فرد دیگه متفاوته و مسیر نزدیک شدن به اون گوهرست.((مسئله اصلی)) رو اگه فرد پیدا کنه،دیگا مثلا مهم نیست تو دانشگاه چه رشته ای می‌خونه یا چه مهارتی یاد می‌گیره!مهم اینه که می‌تونه بین اون چیزی که می‌خونه و مهارتی که یاد می‌گیره با مسئله اصلیش ارتباط برقرار کنه یا نه.و البته خب کل این موضوعات واسم یه سری نقاط مبهم هم داره! ((گیرایی شما قطعا مشکلی نداره.من یکم بد توضیح میدم.))
  • رفیقِ نیمه راه
    ۳ ارديبهشت ۹۹، ۰۱:۳۵

    هم نویسندۀ خوبی هستی...
    و هم متنت متن کاملا درستو بحقیه...
    تحسینت میکنم...

    آقای تشکیل
    ۴ ارديبهشت ۹۹، ۰۳:۱۸
    قطعا لطف داری و ممنون به خاطر وقتی که گذاشتی:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب تمز