پسری در حال شکل گیری! می نویسم،شاید زنده بمانم و شکل بگیرم...
تو خودت میدونی که من نمی خواستم... نوشته شده توسط آقای تشکیل ۲۷ مهر ۱۳۹۸ ,
تو خودت میدونی که من نمی خواستم...

تردید داشتم...

امشب آنقدر سرد هست که گرمکنم را را بپوشم یا همین پلیور کفایت می کند؟پنجره را باز میکنم . صورتم  را نزدیک توری می برم.باد سردی به صورتم می وزد  که هشدار پوشیدن گرمکن را می دهد!

ساعت روی میز اتاقم دو و نیم نصفه شب را نشان می دهد.زیپ گرمکن را تا ته بالا می کشم.حالا باید وسایل مورد نیاز را بردارم.اول از همه چاقوی ضامن داری که چهار سال پیش از طریق یکی از هم کلاسی هایم خریده بودم،فندک سبز رنگ یک بار مصرف،بسته سیگاری که در هزار سوراخ سنبه قایمش کرده ام و در نهایت ام پی تیری و هندز فری ای  که هشت سال است بدون یک بار آخ گفتن برایم کار می کند.

۶ نظر
ادامه مطلب
طراح قالب تمز