پسری در حال شکل گیری! می نویسم،شاید زنده بمانم و شکل بگیرم...
پر از اغراقم نوشته شده توسط آقای تشکیل ۲۴ فروردين ۱۳۹۹ ,

پر از اغراقم...

اگر بخواهم چیزی یا کسی را توصیف کنم،اغراق می‌کنم...

در نشان دادن احساساتم،اغراق می‌کنم...

در تعریف کردن وقایع گذشته،اغراق می‌کنم...

وقتی می‌خواهم علاقه ام را به کتاب یا فیلم یا شخصیت خاصی نشان دهم،اغراق می‌کنم...

همین حالا که می‌خواستم درباره اغراق کردن هایم بنویسم،قصد داشتم که مثلا خودم را در یک اتاق بازجویی تاریک تصور کنم که بازجویی می‌آید و شروع می‌کند به اعتراف گرفتن،شکنجه کردن و فحش دادن!خاطرات مختلفم را مرور می‌کند و مجبورم می‌کند که اعتراف کنم!اعتراف به اینکه دائما در حال اغراقم!

برای موضوعی به این سادگی،که خودم،بدون بازجویی و شکنجه هم آن را اعتراف می‌کنم،چنین طرح مزخرفی را در ذهنم پرورش می‌دادم! 

و قطعا،اغراق کردن روشیست برای گدایی توجه دیگران!برای شهرت طلبی!

گدای توجه دیگران هم حاضر است به هر عملی دست بزند،هر حرفی بزند،خودش را تحقیر کند،بقیه را تحقیر کند،به خودش انواع و اقسام شرارت ها را نسبت دهد،خاطرات جعلی عجیب و غریب درست کند و با تعجب و باز ماندن دهان دیگران،ارضا شود،بی موقع حرف بزند و هر از چند گاهی هم شروع کند به نمک ریزی های فراوان!

پر از اغراقم...حتی در همین متن هم اغراق کرده ام!

نمی‌توانم اغراق نکنم!

۰
۹ نظر
شما هم نظر بدید ۹ نظر
  • راهی آسمان
    ۲۴ فروردين ۹۹، ۰۳:۳۰

    خب شاید اگه همونطوری که خودتون ریشه ی مشکل رو پیدا کردید، و فرمودید که نیاز به توجه دارید، به خودتون توجه و محبت بیشتری هدیه کنید، این مشکل برطرف بشه 

    نظر شما چیه؟

    آقای تشکیل
    ۲۴ فروردين ۹۹، ۰۳:۴۳
    چرا اصلا باید نیاز به توجه داشته باشم!نیازه یا توهم؟
  • راهی آسمان
    ۲۴ فروردين ۹۹، ۰۴:۵۹

    نیاز به توجه، محبت و احترام، یه نیاز مداوم در همه ی ما انسانهاست

    وجود داره،

    مثل نیاز به آشامیدن آب!

    خیییییلی هم واجب و مهم و اتفاقا مفید و با ارزشه

    پایه ی اساسی و دلیل دوام روابطم همینا تشکیل میدن آقای تشکیل:)

    آقای تشکیل
    ۲۶ فروردين ۹۹، ۰۲:۵۷
    نمیدونم والا!احساس می‌کنم برطرف کردن این نیاز،می‌تونه هزار تا بدبختی ناخواسته هم به وجود بیاره!پس شاید سرکوبش به صرفه تر باشه!
  • راهی آسمان
    ۲۴ فروردين ۹۹، ۰۵:۰۱

    منم اغراق کردم؟!

    😂

    آقای تشکیل
    ۲۶ فروردين ۹۹، ۰۲:۵۷
    :)
  • بنده خدا
    ۲۴ فروردين ۹۹، ۱۴:۱۲

    بعد همین میشه اینفلوئنسری !

    آقای تشکیل
    ۲۶ فروردين ۹۹، ۰۲:۵۷
    یعنی میشه نون دراورد ازش؟ :))))
  • دنیا مشیریا
    ۲۴ فروردين ۹۹، ۱۶:۴۲

    چی بگم والا!بعضیا یه سری تیکه کلام دارن،شما هم اغراق!

    آقای تشکیل
    ۲۶ فروردين ۹۹، ۰۲:۵۸
    ربط این دو تا به همو متوجه نشدم راستش!
  • زری ...
    ۲۴ فروردين ۹۹، ۱۸:۰۷

    به نظر من ( که مهم نیست) بهتره اغراق هاتون و ذهن خلاقتون و بذارین روی داستان هایی که از زبان اول شخص تعریف می شن ( مثل کاری که تا الان می کردید )

     

    خودتون و جای شخصیت داستان بذارید و خلق کنید...

     

    من هنوزم باور دارم نویسنده خوبی می شید :)

    آقای تشکیل
    ۲۶ فروردين ۹۹، ۰۳:۰۱
    نظرت که قطعا مهمه.  ذهنی خلاقی که ندارم و این تعریف،نهایت لطفتو می‌رسونه.داستان پر از اغراق هم که قابل باور نیست!نه شخصیتاش و نه اتفاقا و کنش هاش!یه جورایی مفت نمی‌ارزه!



  • بنده خدا
    ۲۶ فروردين ۹۹، ۱۷:۰۵

    چرا که نه ... !

    آقای تشکیل
    ۲۹ فروردين ۹۹، ۰۲:۳۴
    :)
  • زری ...
    ۲۶ فروردين ۹۹، ۱۷:۴۳

    چرا این حرفو می زنین؟؟؟؟

     

    وقتی خودتون چنین نگاهی نسبت به نوشته هاتون دارید چه انتظاری از بقیه؟؟؟

     

    به قول یکی از دوستان "مردم همانطور شما رو می بینین که شما خوتون می بینین "  

     

    بهتره انقدر دست کم نگیرید ، اگر هم که تعارفات معموله... که .... بهتره دیگه این حرفو نزنین...(سعی کردم مودبانه بگم)

     

    اتفاقا داستان های پر از اغراق طرفداران خودشو داره... همه داستان ها که زندگی واقعی نیست...

    آقای تشکیل
    ۲۹ فروردين ۹۹، ۰۲:۵۰
    نه باور کنید اصلا بحث تعارفات معمول و فروتنی و این حرفا نیست!چون اصلا چیز خاصی تو من وجود نداره که بخوام تعارف کنم یا فروتنی و تواضع پیشه کنم!از بقیم انتظار خاصی ندارم!اگر مثل شما تعریف کنند که لطف داشتند و به خاطر دل مهربونشون بوده ،اگرم مثلا فحش بدن و بگن این چرت و پرتا چیه می‌نویسی که خب حقیقت رو گفتند و دمشون گرم!نمیدونم چرا ولی تمایل عجیبی دارم یه بار یکی بیاد و بهم بگه که من که می‌دونم با نوشتنت الکی داری دست و پا می‌زنی و رویا بافی می‌کنی واسه کاری که تعلقی نداری بهش!شاید یکم بهم برخوره و جمع و جور کنم خودمو!
    ببینید بحث واقعی بودن یا نبودن با اغراق متفاوته.مسلمه که داستان یکی از سرچشمه هاش تخیله.ولی نویسنده  قراره این تخیالات رو  قابل لمس و ملموس جلوه بده.مثل سرکار خانوم جی کی رولینگ که دنیای جادوش رو یه جوری آفرید که همین الانشم واسه ی ما ها قابل لمسه.نویسنده وقتی شروع کنه به اغراق،ماجرا رو از ملموس بودن دور می‌کنه و حوصله ی مخاطب رو سر می‌بره و اونم از این حجم بزرگنمایی حالش بهم می‌خوره و دلیلی نمی‌بینه که بخواد ادامه ی ماجرا رو بخونه!
  • زری ...
    ۳۰ فروردين ۹۹، ۰۱:۲۸

    نمی خوام دیگه این بحثو ادامه بدم...

    اما یه ذره واقع بین باشید...

     

    چرا به قول خودتون کسی تاحالا نیومده و بگه این چرت و پرتا چیه می نویسی و تعریف کردند؟

     

    چرا فکر می کنید از روی لطف این کار رو  می کنند ؟

     

    شاید واقعا ارزش تعریف رو داره...

    بهتره نگاهتون و عوض کنین... و به نوشتن ادامه بدید..

     

    و در آخر ... ذهنتون دست خودتونه... 

    از نظر من نوشته هاتون کاملا ملموسه... 

     

    امیدوارم  در  کاری که دوست دارید انجام بدید موفق باشید !!!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب تمز