پسری در حال شکل گیری! می نویسم،شاید زنده بمانم و شکل بگیرم...
پایان یک برادری... نوشته شده توسط آقای تشکیل ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ,
پایان یک برادری...

دو شمشیری که کشیده می‌شوند.چشم هایی که همانند  عقاب خیره می‌شوند.دویدن با تمام توان.به هم خوردن شمشیر ها.مشت ها و لگد های پی در پی...نفرت...نفرت...

رولو و رگنار.دو برادر وایکنیگ اهل اسکاندیناوی.رگنار،برادر بزرگتر،یک کشاورز آشنا به فنون رزمی بود.طرح شجاعانه ی حمله و غارت انگلستان را داد.کم کم به یک ارل تبدیل شد.از آن روز به بعد هر روز یک حمله و غارت جدید.مشهور شدن رگنار در تمام دنیای وایکینگ ها و حتی خارج از آن.پادشاه شدن او.رگنار کم کم به یک ابرجنگجو و رهبری الهام بخش تبدیل می‌شد.جنگجویی که با ابداعات و تاکتیک های جدید جنگی دوستان و دشمنانش را شگفت زده می‌کرد.رهبری که در سراسر نروژ و دانمارک آوازه ی دانایی و کاردانی اش پیچیده بود.بلند پرواز ترین وایکنیگ زنده ی دنیا...

رولو،جنگجویی افسانه ای.قدرتی ما فوق طبیعی.بلند پرواز مثل برادرش.همراه رگنار در تمام جنگ ها.شریک پیروزی ها و شکست ها.

رولو خودش را همیشه در زیر سایه ی رگنار احساس می‌کرد.می‌خواست که به دنبال سرنوشت خودش برود.از تاریکی سایه،به روشنایی برسد.خورشید را ببیند.سرنوشتی که در آن خبری از نام بزرگِ رگنار نباشد.تنها قهرمان داستان خودش باشد.پس تصمیمش را گرفت.خیانت...

حالا روبروی برادرش ایستاده.در جبهه ی دشمن.رگنار از قبل برایش پیام می‌فرستد و می‌پرسد که مطمئن است می‌خواهد مقابل برادر خونی خود بجنگد؟قاصد وقتی از رولو جواب می‌خواهد این جمله را می‌شنود:«بهش بگو جوابشو فقط با خون میدم»رگنار با بغض به برادرش نگاه می‌کند.گیج و منگ که چطور برادرش را نه در کنار خود که روبروی خود می‌بیند.بالاخره نبرد دو گروه شروع می‌شود.دو برادر به یکدیگر می‌رسند.رگنار بی حرکت جلوی روی رولو می‌ایستد و می‌گوید:«این واقعا چیزیه که میخوای برادر؟»رولو تلاش می‌کند که حمله کند.فریاد می‌رند و به پاهایش دستور دویدن می‌دهد.اما نمی‌تواند.نیزه اش را به زمین می‌اندازد،زانو می‌زند.اعتراف می‌کند که نمی‌تواند به برادرش حمله کند.

رولو به عنوان یک خیانتکار در حال محاکمه است.حاضرین همه تف و لعنتش می‌کنند.یک صدا خواستار مرگش هستند.حقیقتا هم جزایش نباید چیزی جز مرگ باشد.مرگ محقرانه که فقط مخصوص خائنین است.اما قاضی این دادگاه حکم بخشش را می‌دهد.قاضی یی که از قبل توسط رگنار تطمیع شده بود.وقتی که همه می‌خواستند که رولو به حقیرانه ترین شکل ممکن بمیرد،این برادرش بود که نجاتش داد.

رولو خطاب به رگنار می‌گوید:«می‌خواستم از زیر سایه ت بیام بیرون.درک می‌کنی مگه نه؟اما وقتی اومدم بیرون.نور خورشید رو ندیدم.هیچ نوری نبود.»

بلند پروازی رولو روز به روز بیشترمی‌شد.حالا او از برادرش هم بلند پرواز تر شده بود.باز هم فکر و خیال زیر سایه ی رگنار بودن.این زندگی برای او خیلی خیلی ناچیز است.یک جنگجوی بی رقیب و افسانه ای بودن دیگر برایش کفایت نمی‌کرد.او در آرزوی یک فرمانروایی بی رقیب و افسانه ای بود.باز هم تصمیم قبلی خود را گرفت.خیانت...

تکرار یک خیانت.رولو این بار هم در بین دشمنان رگنار.با این تفاوت که این بار فرماندهی دشمنان بر عهده ی اوست و آنقدر با تاکتیک های جنگی برادرش آشنا شده که به راحتی شکستش دهد.رگنار مریض است و خسته.به زور دارو خودش را سرپا نگه داشته است.تیر خلاصش خیانت دوباره برادر بود.در حالی که سوار کشتی است،رولو را بالای دیوار قلعه ی دشمن می‌بیند.با نفرت فریاد می‌زند:«اینجوری جوابمو می‌دی؟وقتی همه می‌خواستن تو بمیری،این من بودم که زنده نگهت داشتم.تو قلبم رو شکستی برادر.این طوری جواب عشقم رو بهت می‌دی؟» چهره ی رولو پر از تناقض است.هم نفرت،هم بی تفاوتی و هم ناراحتی.

بالاخره در میدان نبرد به یکدیگر می‌رسند.بعد از چند ثانیه خیره شدن به هم،به یکدیگر یورش می‌برند.اصابت دو شمشیر به یکدیگر.پایان یک برادری...

-یه نگاه به خودت بنداز رولو.شبیه هرزه ها شدی.تو دیگه برادر من نیستی.هیچ وقت نبودی.یکی از ما امروز میمیره.

-و اون من نیستم،برادر.

در زندگی من،اشتراک خونی همیشه مهم ترین عامل بوده.هیچ وقت،هیچ یک از رفقایم را برادر خطاب نکردم.حتی نزدیک ترینشان.از جمله ی «تو هم مثل برادرم میمونی» هم هرگز استفاده نکرده ام.از نظرم بسیار بی معناست و غیر واقعی.من یک برادر بیشتر ندارم.همانی که هر دو از یک خون و یک پدر و مادریم.زیر یک سقف و سر یک سفره بزرگ شده ایم.رشد کردن هم را لحظه به لحظه دیده ایم و هیچ اسمی را بیشتر از اسم همدیگر به زبان نیاورده ایم.در دنیای من نقطه ی آغاز برادری،هم خون بودن است.حتی اگر یک رابطه تمام ویژگی های بعدی را داشته باشد ولی اشتراک خونی را نه،به هیچ وجه اسم برادری را روی آن نمی‌گذارم.

هر گاه که این اعتقادم را با یکی از رفقایم درمیان گذاشته ام بدون لحظه ای درنگ مخالفت کرده اند.هزار و یک مثال آورده اند از افرادی که برادر خونی شان نبوده اند ولی برایشان اندازه ی هزار برادر خونی به درد خورده اند.می‌خندم و می‌گویم پس نگاه تان به یک رابطه ی برادرانه،نگاه بازاریست.اگر به من نفع برساند برادر است و اگر نه غریبه.جواب می‌دهند که مگر غیر این است که برادر باید پشت برادر باشد و لحظه ای از کمک کردن دست بر ندارد؟

از نظر من تعریفشان از برادری درست است.ولی کامل نیست.در این تعریف رابطه ی خونی جایی ندارد.پس ناقص است.رابطه ی خونی دو برادر جایگاه پر عظمت و غیر قابل انکاری دارد.با زنجیری آنها را به هم متصل می‌کند که پاره شدنش از سخت کار های دنیاست.

البته رفقایم دلیل دیگری را هم می‌آورند.برادر های هم خونی که در طول تاریخ به هم خیات کرده اند.از دو مثال هم هیچ وقت خارج نمی‌شوند.هابلیل و قابیل،یوسف و برادرانش...

می‌پذیرم که این زنجیر پاره شدنی هم هست.ولی باور دارم که احتمالش چند صد برابر کمتر از قطع روابط دوستانه است.

دیدن ماجرای رگنار و رولو هم تاثیری در باورم نداشت.ولی همیشه به این فکر می‌کنم که چه چیز رولو را نسبت به این رابطه ی خونی تا این حد بی تفاوت کرد؟بلند پروازی؟مگر هزاران راه دیگر برای ارضا کردن این میلش وجود نداشت؟چرا سریع ترینش که همان خیانت است را انتخاب کرد؟شاید چون رولو به اصالت و باور های  وایکینگی خود تصعبی نداشت.خیلی راحت به فرانسوی ها پیوست و اصالت وایکینگی خود را رو به فراموشی سپرد.ولی خب رگنار هم در زندگیش همشه در شک و تردید نسبت به باور هایش بود.حتی یک بار مسیحی هم شد.و در پایان عمرش هم نسبت به همه چیز شک داشت.پس این احتمال خیلی نمی‌تواند درست باشد.

شاید هم به دلیل علاقه اش به لاگرثا که بعد ها زن رگنار شد.ولی خب روح رگنار هم از این قضیه خبر نداشت.

شاید به سبب خودخواهی بیش از حد.پس چرا در اولین خیانت،نتواست با برادرش بجنگد؟یعنی تا خیانت دوم خودخواهی اش تا این حد گسترش یافت!چرا؟مگر در این مدت،چه چیزهایی تغییر کرد؟اصلا چرا با اینکه رگنار در هنگام نبرد دومشان، برادری اش را با او منکر شد،کماکان او را برادر خود می‌خواند؟!چرا در چهره اش این همه احساست متناقض دیده می‌شد؟!

شاید هم رابطه ی دو برادر به حدی پیچیده است که یک ناظر بیرونی هیچ وقت نمی‌تواند آن را درک کند.یا دلیل قطع شدنش را بفهمد.

شاید دخالت کردن در دعوا و دشمنی دو برادر برای آشتی دادن یا حتی شدید کردن آتش درگیری،بی فایده ترین کار دنیا باشد.مشکل دو برادر فقط و فقط توسط خودشان حل می‌شود.اگر رابطه ی خونی مشترک نتواند حلال مشکلات شان باشد،پایان این برادری اجتناب ناپذیر است.

۰
۵ نظر
شما هم نظر بدید ۵ نظر
  • دنیا مشیریا
    ۱۱ فروردين ۹۹، ۱۱:۴۵

    خیلی قشنگ نوشته بودی و نتیجه گیری ت هم عالی بود.من راستش باهات موافقم،منم هیچ وقت به دوستام نگفتم تو مثل خواهرم یا خواهر نداشتمی!به نظر منم استفاده از این جمله اشتباهه.شاید طرف بخاطر تو یه کارای بزرگی کنه ولی خب قطعا در جایگاه دوست اینکار و کرده،خواهر یا برادر یه چیز دیگه ست.من این رولو و رگنار رو نمی شناسم.توی فیلمی بازی کردن،درسته؟سریال وایکینگها؟

    آقای تشکیل
    ۱۲ فروردين ۹۹، ۱۵:۲۹
    خیلی ممنون لطف داری.
    آره درسته.سریالvikings
  • بنده خدا
    ۱۱ فروردين ۹۹، ۱۳:۴۱

    راستش جواب این جور سوالا برمیگرده به عمق تمایلات و تجربیات آدم ... فلسفه چیدن اینجوری بیشتر یه راه اقناعه !

    آقای تشکیل
    ۱۲ فروردين ۹۹، ۱۵:۲۷
    من رو چه به فلسفه چینی و حرفای گنده تر از دهنم زدن!! تو متن گفتم که صرفا چیزیه که تو ذهن و زندگیمه!فعلا هست.شاید فردا نباشه!
  • زری ...
    ۱۲ فروردين ۹۹، ۰۲:۰۹

    سلام

    مثل همیشه عالی نوشتی

    حرفات و قبول ندارم و می تونی منو جزو همون کسایی  که باهاتون مخالفن حساب کنید

     

    کدوم فیلم ؟؟

    گرچه من فیلم های رزمی دوست ندارم...

    آقای تشکیل
    ۱۲ فروردين ۹۹، ۱۵:۳۱
    سلام
    پس شما هم رفتی جز لیست مخالفین:)سریال vikings.اگر سریالای تاریخی افسانه ای با چاشنی خشونت بالا دوست داری میتونه سریال خوبی باشه برات که گویا به بخش خشونتش علاقه ای نداری!
  • دانلود فیلم و سریال
    ۱۳ خرداد ۰۰، ۱۸:۴۷

     دانلود سریال وایکینگ ها Vikings با لینک مستقیم و زیرنویس فارسی

    سریال وایکینگ ها با کیفیت 480p , 720p , 1080p

    قسمت بیستم فصل ششم اضافه شد

    دوبله فارسی اضافه شد

  • عرفان
    ۴ ارديبهشت ۰۱، ۲۰:۰۹

    جالبه بدونی رولو جد بزرگ ولیهام فاتح هست که میشه جد تموم پادشاه های فعلی اروپا اون از زیر سایه رگنار خودش رو بیرون کشید و تو تاریخ جاودانه کرد از جهل و خرافات وحشی‌گری های وایکینگ ها روی برگردوند بنظر من رگنار همیشه رولو مهار می‌کرد و علاقه زیاد رولو به دیده شدن توسط برادرش باعث پایان برادری شد 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب تمز