پسری در حال شکل گیری! می نویسم،شاید زنده بمانم و شکل بگیرم...
رو در رو،دریا مرا می‌خواند نوشته شده توسط آقای تشکیل ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ ,

هر لحظه دنبال بهانه‌ای برای خوابیدنم.زنگ ساعت را برای یک ساعت دیگر کوک می‌کنم.به خودم می‌گویم که فقط یک چرت یک ساعته است و نه بیشتر.خودم بهتر از همه می‌دانم که قرار است در اولین ثانیه‌ی شنیدن صدای زنگ ،انگار که از قبل منتظرم،با ضربه‌ی محکم دستم خاموشش کنم و تا هفت هشت ساعت دیگر به خوابم ادامه بدهم.بهانه‌ی «چُرت یک ساعته» در حکم یک مجوز است برای خوابیدن بدون عذاب وجدان.که اگر طولانی‌تر شد با خودم بگویم که اتفاق بود و از اراده‌ی تو خارج،پس خودت را سرزنش نکن.معمولا با دیدن یک کابوس از خواب می‌پرم.هنوز احساس خستگی و اضطراب می‌کنم.با صورتی پف کرده و موهای نامرتب و چشم‌های قرمز از اتاقم بیرون می‌آیم.در حالی که سرکوفت‌های مادرم و نگرانی‌هایش از اینکه مریض شده‌ای و باید آزمایش بدهی را می‌شنوم،چندین بار پشت سر هم،به صورتم آب یخ می‌پاشم و نفس نفس می‌زنم.لحظات مصنوعی.

چند روزی است که دیگر خبری از آن خواب‌های طولانی مدت نیست.دیگر تمایلی هم به این کار ندارم.

۱
۳ نظر
ادامه مطلب
طراح قالب تمز