پسری در حال شکل گیری! می نویسم،شاید زنده بمانم و شکل بگیرم...
گزارش یک شب بلاتکلیف نوشته شده توسط آقای تشکیل ۱۱ شهریور ۱۳۹۸ ,

تابستان98ساعت12شب:هنوز صدای ماشین ها و موتور هایی که از خیابان  می گذرند،به گوش می رسد.تابستان است و شب گردان زیادی فراری از گرمای سوزان روز،نهایت بهره را از خنکی مطبوع شب می برند.هر از چند گاهی صدای ترمزی شدید به گوش می رسد که  دلهره ای عجیب به جان انسان می اندازد و او را ناخودآگاه،منتظر شنیدن صدایی در ادامه کار می کند.صدای فریاد کسی بلند می شود؟یا صدای برخورد با یک جسم سخت؟یا شاید هم صدای کمی بد و بیراه و سپس  صدای گازی که کم کم بلند می شود و دور می شود و در نهایت محو میشود.

۲
۴ نظر
ادامه مطلب
هر شب صدای خش خش جارویش می آمد نوشته شده توسط آقای تشکیل ۲۵ مرداد ۱۳۹۸ ,

از وقتی که از شر دانشگاه خلاص شده ام اکثر شب ها تا صبح بیدارم.در اتاقی تقریبا دوازده متری لحظات آرامش بخش شب را که خبری از سروصدا و بیهودگی های طول روز نیست می گذرانم!البته با همنشینی جیرجیرک های دوست داشتنی که روز به روز رابطه ام با آنها بهتر می شود و دیگر شبی نیست که مرا خدایی نکرده تنها بگذارند.تقریبا کار هایی که در طول شب میکنم کار های تکراری ای هستند ولی جنس این تکرار با تکرار هایی که در طول روز می کنم زمین تا آسمان متفاوت است.اصلا قابل قیاس هم نیست.

حدود ساعت چهار صبح که می شود، صدایی چنان توجهم را جلب می کند که بی اختیار بلند می شوم و به پنجره اتاقم نزدیک می شوم و گوشم را تیز می کنم.

خش خش خش خش

این صدا چرا یک  آرامش عجیبی را روانه ی جانم می کند! صدای جارویی که با دستان رفتگر محل به زمین کشیده می شود جوری متحیرم می کند که اصلا متوجه گذشت زمان نمی شوم تا وقتی که کم و کمتر می شود و در نهایت قطع می شود خیره به آسمان تاریک شب می مانم و مانند یک مجسمه هیچ حرکتی نمی کنم. مدتی بود که شدیدا علاقه مند شده بودم که بروم و این رفتگر را ملاقات کنم. ولی خب مادرم خوابش سبک است  و اگر بیرون رفتنم سروصدایی ایجاد کند و خدایی نکرده بیدار شود تا صبح نمیتواند بخوابد.به خاطر این بیخوابی در طول روز دچار سر درد می شود و دائما به جانم غر میزند! 

بالاخره یک شب تصمیم گرفتم که به محض شنیدن صدای دلنشین جارویش بروم و زیارتش کنم...

۱
۷ نظر
ادامه مطلب
شب ها می توان بهتر زندگی کرد نوشته شده توسط آقای تشکیل ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ ,
شب ها می توان بهتر زندگی کرد

از جمله فواید تابستان برای یک دانشجو این است که حالا می تواند با خیال راحت به دنیای «شب بیداری» پا بگذارد.نه دیگر نگران کلاس بیهوده هشت صبح است و نگران امتحانی که خرابش کند!!می تواند پشت میز دوست داشتنی اش بشیند و و کتابی باز کند و در سکوت بینظیر شب غرقش شود. می تواند لپ تاپش را روشن کند و فیلم نابی ببیند.می تواند از پنجره اتاقش به بیرون خیره شود و به صدای جیرجیرک ها گوش بسپارد.می تواند قلمی بردارد و دفترچه خاطراتش را باز کند و از اعماق ذهنش خاطره ای بیرون بکشد و بر روی ورق ها جاری اش کند.میتواند یک لیوان چایی برای خودش بریزد و بدون فکر به گرفتاری های طول روز و شلوغی هایش بنوشد!نزدیک صبح هم که می شود با صدای لالایی جارو کشیدن رفتگر محل به خوابی که نقطه پایانش نزدیک ظهر است،فرو برود.

انسان ذاتا تنهاست و نصفه شب ها این موضوع را به خوبی یادش می آورد.

پی نوشت:جیرک جیرک ها بهترین حیوانات دنیا هستند.

۰
۳ نظر
طراح قالب تمز