ما یا با فوتبال ارتباطی نمی گیریم یا اینکه فوتبال با گوشت و خونمان عجین می شود! حد وسطی ابدا وجود ندارد!
من هم از آن دسته ای هستم که تصور زندگی بدون فوتبال برایم غیر ممکن است!یعنی اصلا زندگی ای که در آن استرس مسابقه این هفته تیم محبوبت،فریاد های شادی بعد از گل تیم محبوبت،فحش های مکرر به داور و تیم حریف،شادی از گل خوردن و مغلوب شدت تیم رقیب،خوشحالی بیکران از ناراحتی طرفداران تیم رقیب،اشک های بعد از برد ها و باخت ها و در نهایت حرص خوردن های ناشی از بد بازی کردن تیمت را نداشته باشد،چقدر زندگی تکراری و بیهوده ای است!تصور آن هم وحشتناک است!
بچه که بودم برادر بزرگترم یک فوتبالی تیر بود! یک استقلالی متعصب که با عالم و آدم کل می انداخت و کری میخواند!من هم شدم یکی مثل خودش!از وقتی که زبان باز کردم او دیگر کم تر برای دیگران کری می خواند! من جایش را گرفته بودم و گویا او بازنشست شده بود! البته من جوگیر بودم و گاهی مرز مشخص بین کری و توهین را متوجه نمی شدم.دعوا های زیادی در مدرسه درست می کردم! هم لفظی و هم فیزیکی!معروف شده بودم به یک استقلالی ای که کافی است بفهمد تو طرفدار تیم دیگری هستی و دست از سر کچلت برندارد!! بزرگتر که شدم دیگر این رویه را تغییر دادم و سعی کردم به جای این همه داد و قال بیهوده کمی بیشتر از فوتبال لذت ببرم!درباره اش می خواندم،مستند نگاه می کردم،فیلم می دیدم و مجله می خواندم. در همان زمان هم بود که پیگیری ام از فوتبال خارجی بیتشر شد.اوایل مثل اکثر رفقایم بیشتر جذب رئال و بارسای قدرتمند آن زمان شده بودم! من رئال مادرید را انتخاب کردم وشروع کردم به کری خواندن با دوستان بارسایی مدرسه.حالا تبدیل شده بودم به یک استقلالی رئالی! این روند تا چهار سال پیش ادامه داشت. ولی راستش را بخواهید رئال تیم دوست داشتنی من نبود!رئال همیشه برنده بود و کمتر رقیبی داشت! در لیگ داخلی اش فقط یک رقیب داشت و در لیگ قهرمانان هم رفتن تا مراحل حذفی کار دشواری برایش نبود و پر افتخار ترین تیم این تورنومنت هم بود! اما تیمی که همیشه توجهم را جلب می کرد تیمی نبود جز آرسنالی که هدایتش توسط آرسن ونگر بزرگ انجام می شد! ونگر همیشه برای من نماد شخصیت در فوتبال بوده و هست.او برای هر کاری روش خاص خودش را داشت که ابدا حاضر به تغییرش نبود. برای بازیکن گرفتن،برای مصاحبه کردن،برای جذب استعداد های جوان و برای قهرمان شدن.فلسفه کار او این بود:«شغل من این است که برای مردمی که کل هفته را سخت کار می کنند،آخر هفته لذت بخشی را فراهم کنم» من نیز تصمیم گرفتن مثل ونگر بیشتر از خود فوتبال لذت ببرم تا کری خواندن های مقطعی اش! از آن روز ها دیگر من به یک آرسنالی تبدیل شدم هر چند تقریبا دوازده سال می شود که این تیم رنگ خوشی را به خودش ندیده وجزچند قهرمانی جام حذفی که پرافتخار ترین تیم این جام هست افتخار دیگری عایدش نشده ولی همین تیم سیزده قهرمانی لیگ انگلیس که سه تایش هم در فرم جدید بوده و همچنین سیزده قهرمانی جام حذفی انگلیس را دارد.تیم پر فراز و نشیب!دقیقا همانی که میخواهم!هر روزی که آرسنال بازی دارد حقیقتا مهم نیست آن روز چطور گذشته باشد.بدترین روزم باشد یا اینکه بهترین!خسته باشم یا اینکه سرزنده و شاداب،بی حوصله باشم یا پر انرژی!
حال آن روز من هیچ اهمیتی ندارد چون«این آرسنال دوست داشتنی من» بازی دارد...
دقیقا منم روزایی که منچستر بازی داره هیچی برام مهم نیست و وقتی میبره تا چن وقت شارژم. ولی خب نتیجه ٨-٢ با منچستر به یادماندنی بود :))))
نمیدونم چطور شده بعضی منچستریا از آرسنال متنفرن :/ من خودم نسبت بهش خنثیم ولی خیلی از سیتی بدم میاد بیشتر از لیورپول . اخرای فصل قبلو دیدی منچستر و ارسنال تعارف میکردن برا چهارپی شدن :\
مگه تاتنهام طرفدار داره توی ایران؟ مگه اینکه بچههای هفت هشت ساله طرفدارش باشند.
حقیقتش اینه که میخوام سر به تن آرسنال نباشه ولی خب تقریباً این رو برای هر پنجتاشون میخوام. ولی خب در مقابل لیورپول و سیتی، مخصوصاً سیتی، نفرت از آزسنال هیچه.