زمانی که مدرسه می رفتم -دوران راهنمایی-نسبت بچه هایی که سیگارمی کشیدند بدبین بودم. احساس می کردم که چقدر ابله هستند که با این همه هشداری که درباره مضر بودن سیگار میدن باز میرن سمتش!!با خودم فکر می کردم که حتما هم به خاطر یه نخ سیگار چقدر توهم میزنن که مثلا بزرگ شدند!اصلا چطور با این بوی بدش کنار میان! چیه این بو و دود جذبشون می کنه! حتی بعضی وقتا هم پا رو فراتر میذاشتم و میرفتم باهاشون حرف بزنم که مثلا از توهم درشون بیارم و نجاتشون بدم.شروع صحبتامم با جمله«سیگار نکش ابله» بود!در این مسیر خطیر حتی بعضا وقتا تحقیرشون هم می کردم!خیلی هم یادم نیست چی جواب میدادن،فقط یادمه بعد از تموم شدن مکالمه به خودم افتخار می کردم که حداقل از اینا بیشتر میفهمم که سیگار نمی کشم! در واقع خودم از اونا بیشتر در توهم به سر می بردم!!!
می تونم با اطمینان بگم تو چهار پنج روز اخیر حدود چهار پاکت سیگار مصرف کردم! خونه ی خالی رفیقم و سیگار هایی که پشت هم دود می کردیم!حتی آخر باری به سیگارای ارزون «آریزونا »با نیکوتین یک دهم رو اوردیم که پولامون بیشتر از این به فنا نره!!پاکتی شیش و نیم!وقتی می خواستم زحمتو کم کنم و برگردم خونمون به حدی لباسام بوی سیگار گرفته بودند که به محض رسیدن پریدم حموم و هر دو تیکه لباسمو خودم با دست شستم که مبادا مادرم وقتی میخواد بریزدشون تو ماشین لباسشویی متوجه بو بشه!!
اولین نخی که کشیدم برمیگشت به شونزده سالگیم!با یکی از رفقا رفتیم دم یه سوپری.با ترس و لرز فراوان دو نخ وینستون لایت گرفتیم و با ترس و لرز بیشتر تو پارک محله شروع کردیم به کشیدن!مثل سگ میترسیدیم که مبادا یه آشنایی ببینه و لو بریم!یکی نگهبانی میداد و اون یکی میکشید!
دیگه از اون به بعد قضیه ما و سیگار تا حالا که نوزده سالمه شروع شد!البته تا الانم به مصرف روزانه نرسیدم!یعنی مثلا میشه یک ماه نکشم و مسئله ای نباشه برام،ولی خب شرایطش پیش بیاد چیزی کم نمیذاریم!تقریبا اکثر مارک های موجود رو هم امتحان کردم! از کنت و وینستون و آریزونا تا مگنا و بهمن و سناتور!!
بعضی وقتا با خودم فکر میکنم اگر همون آدمایی که یه موقع هایی تحقیرشون می کردم حالا بیان وضعمو ببینن واکنششون چیه؟!!! نمیزنن تو گوشم که مرتیکه تو دست از سر ما بر نمیداشتی حالا خودت داری پاکت پاکت میکشی!
به همین بیهودگی
هرچیزی که اعتیاد یا وابستگی بیاره خوب نیس
هر اعتیاد یا وابستگی ای آدمو به نابودی میکشونه
سیگار بد نیس اونقدا، این وابستگیه که ممکنه به دنبالش بیاد خیلی بده
و بهتره از چیزایی که ممکنه وابستگی بیارن حذر کرد
لذتهایکوتاه اونقدا ارزش ندارن
منم یه بار کشیدم، وقتی ۹سالم بود
حتی این وابستگی هایی که گفتی هم خوب نیس زیاد
آدم باید سعی کنه به این دنیا و متعلقاتش وابستگی نداشته باشه
آزاده باشه
محکوم نیستیم چون ما حق انتخاب داریم و قابلیت تغییر کردن و تغییر دادن داریم
هرچی وابستگی کمتر ؛ بی نیاز بودن بیشتر
نظر منه البته
سیگار دردی از ادم دوا نمیکنه
بهت ارامش میده اما باعث میشه دردات تلنبار بشه و خودتو خالی نکنی
سیگار ارامش کاذب بهت میده
برو پی زندگیت من این راهو رفتم
ببین شکست عشقی یا عاطفی یا مشکلات زندگیت رو با سیگار جمع نکن
هر چی میتونی گریه کن ضجه بزن تا اون درد از سرت بره
بعدش که رفت زندگی جدیدتو شروع کن
به همین سادگی (:
عمر کوتاهه باید ازش لذت ببریم بیخیال بقیه
مواظب گذران عمرت باش داداش
خب داداشم معتاد شدی به نیکوتین
بنظرم نذار این اعتیاد باهات بمونه
کم کم تعدادشو کمتر کن تا بتونی ترکش کنی
دقیقا مث عشقه
چقد بد:/
خیلی از سیگار متنفرم. این اواخر متاسفانه فهمیدم داداشم سیگار میکشه. اولین روزی که فهمیدم کلی گریه کردم سر سیگار کشیدنش. کسی نمیدونه، حتی خودشم نمیدونه فهمیدم.
ای کاش کسی سیگار نمیکشید.
انقدر فکرت رو درگیر نکن. بکش. بهمن هم بکش.
آره ولی خیلی خوبه :-)))